روزهای دانشجویی

آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۶/۱۶
    505

یک ماه و چند روزه طرحم(متاسفانه در کل از شهریور درگیر این شبکه مسخره بودم ولی شروع بکارم رو از وسط مهر زدن)

با فاصله چهارساعتی از خونه

یک ماه بود نیومده بودم و سمینار فرصتی شد هم مرخصی بگیرم هم ماموریت😕

این یکماه خیلی سخت گذشت گریه کردن رو همه جا انلاک کردم

هنوز گیجمو نمیدونم چیکار باید بکنم

دیگه دلم ترمیمی و پروتز نمیخواد و میخوام برم یه چیز دیگه که دوره دانشجوییم حتی بهش فکرم نمیکردم ولی درس نمیخونم هیچ نیروی محرکه ای نیست هولم بده سمت درس


  • ۲۸ آبان ۰۲ ، ۱۲:۲۰

من همیشه در لحظه تصمیم میگیرم و نمیدونم کاری که کردم چقدر درست بوده

سال گذشته تصمیم گرفتم که میخوام چندسال کار کنم و بعدا اگه خواستم تخصص بگیرم دلیلش هم یکی از رزیدنتای دانشکدمون بود که بعد ار 8سال تخصص گرفته بود.مهاجرت اولویت نیست برام چون پولشو ندارم حتی اینکه نصفشو خودم بدم نصفشو خانواده هم ندارم و با شرایط حال از لحاظ اقتصادی ما جز همون دسته ایم که فقط پول برای خورد و خوراک دارن . متوسط یا متوسط رو به پایین

در نتیجه حس میکنم فرصت ازمون رزیدنتی رو از خودم گرفتم .سال اخر توی دانشکده ما عملا اگه واحد مونده ای نداشته باشی بیکاری خیلییی و الان که بهش نگاه میکنم من که پلن مهاجرت رو فعلاها ندارم میتونست فرصت خوبی باشه برای امادگی برای امتحان و یکبار شرکت کردن.

ولی اون تایم اینقدر از خوندن و بودن در محیط اکادمیک خسته شده بودم که میگفتم نه نمیخوام فقط میخواستم دفاع کنم و دیگه دانشکده ای رو نبینم و حالا حس میکنم پشیمونم و فرصتمو از دست دادم

  • ۲۲ شهریور ۰۲ ، ۰۸:۵۱

سه شنبه 1402/5/3 ساعت 11 دفاع کردم و میدونم لااقل برای 3-4سال پرونده دانشجو بودن رو بستم

  • ۰۵ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۴۸

حیف نیست اینجا اپدیت ندم؟!

قبل از عید یک هفته کلا اطفال بودیم و دیگه تا اردیبهشت بیکارم و بعد از اون دو روز در هفته برای پریو و پیشرفته عملی میریم

کارای پایانامم رو میکنم روزا پرسشنامه میدم حدودا 200تای دیگه مونده روم نمیشه برم کلینیکا و فعلا در حد بیمارای دانشکده و اشناها دادم

تقریبا این روزا میرم دانشکده واسه این کار هیچکدوم از بچه هایی که میبینم رو نمیشناسم نهایت تا ورودی97بشناسم که اونام دیگه بخش دارن و سر بیمارا هستن خیلی نمیبینمشون حس بدیه😄

چون خیلی چیزا رو اینجا ننوشتم دیگه نمیدونم چی بگم

پس فعلا پایان

  • ۱ نظر
  • ۱۵ اسفند ۰۱ ، ۰۹:۲۷

سال اخری شدم 

بدون هیچ موفقیت خاصی!

  • ۱۶ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۴۸

نگفته بودم مامانش چند سال پیش ازدواج کرده

گس وات:)))))))))))))


چند شب بعد شوهر مامانش زنگ میزنه به بابام که چرا خانمتون این مسئله رو به شما گفته:)))))))))))))))))))) تصور میکرده احتمالا اون موقعی که من اوکی بدم باید بابام بفهمه:)))))))) احمقای جذاب


در اخرم کلی تعریف کرده که ایکس خیلی زمین و خونه داره:))))))))))))))))))

بابای منم گفته خداروشکر خدا بیشترش کنه و حرف مال دنیایی رو برای من نزنید اقا بحث مال دنیا شه منو شما خیلییییی متفاوتیم:))))))


پ ن:یادم رفت بگم روزی مامانش اومده بود خونمون به مامانم گفته بود من نمیگم ایکس چی داره چی نداره ولی میتونم بگم هیچ نماز و روزه ی قضایی نداره.والا من سوای مذهب ملاک اول اول اولم شاید انسانیت باشه خب:)))))


در انتها فرمودن ما کلی دکتر دور و برمون هست:)))))))))) -_-

البته اینجور فرمودن که ما دوربرمون دختر دکتر مجرد جذاب ریخته:)))))


اینم هست که خرشون تقریبا از پل گذشته ، بابای من یه کار خیلی خیلی بزرگ در رابطه با شغل پسر اینا انجام داده بود....

++اینه تفاوت دو خانواده ایشون و خانواده پ ، این هست تفاوت بزرگ شدن بین دو فرهنگ متفاوت

  • ۳۰ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۵۷

مقاومت بیمار کاملم نسبت به کشیدن یه دونه از ریشه های دندونش رو درک نمیکنم

بابا بیا برو بکش خیال منو راحت کن زن:/

  • ۲۳ بهمن ۹۹ ، ۲۱:۵۲

چند روز بود میخواستم دربارش بنویسم اما کارای دانشگاه و پیدا کردن مریص کامل بینهایت از من یه موجود بی اعصاب ساخته بود

اولش دردسترس ترین جای ممکن رو برای نوشتن انتخاب کردم اما دیدم حاشیه امن اینجاست

اگه اونجا خودمم اینجا زندگی من هست

بگذریم

پدرش سال ها پیش فوت کرده و فکر کنم هیچ خاطره ایی ازش نباید داشته باشه

خیلی نمیشناسمشون اما با توجه به سابقه تحصیلیش میتونم بگم مامانش احتمالا چیزی براش کم نذاشته

چندتا خاطره کوچیک بچگی باهاش دارم که زیاد قشنگ نیستن،بیشتر اذیتم کرده یادداوریشون

خانوادش؟خانواده پدریشو نمیشناسم ، اما خانواده مامانش باب دلم نیست.کلی عیب و نقص توشون هست 

میدونید انگار خیانت و طلاق براشون خیلی عادیه

نمیگم طلاق بد هست یا عیبه،که البته توی خانواده منم هست

از طلاق فاکتور بگیرم اون خیانت برام سخته و غیرقابل هضم ،اخه رگ به ریشه میره دیگه از اینش میترسم

نمیخوام چون پدر نداره چیزی درباره کمبودای جنس مذکر توی زندگیش قضاوت کنم اما حس میکنم نکنه درکی از حس پدرانه نداشته باشه نکنه هیچوقت نتونه به عنوان حامی باشه.شاید برعکس باشه و تمام تلاششو کنه بهترین باشه نمیدونم سر این قضیه خیلی حس دوگانه دارم

از لحاظ مالی هرچی که جلوتر میرم میبینم اونقدرام برام مهم نیست طرف مقابلم چقدر پولداره،اما خب اینا وضعیت خوبی دارن

طی اخرین برخوردم حس کردم یکم عجول هست نمیدونم شاید درست نباشه،شاید برعکس من که باید یخم باز شه و شروع به پرسیدن کنم اون اینجوری نباشه

تنها چیزی که برام عجیبه و صددرصد با قاطعیت میگم نمیتونم باورش کنم اینکه مامانش گفته خودش خواسته با من صحبت کنه که بعید میدونم

جواب من تا این لحظه:83درصد منفی

  • ۲۰ بهمن ۹۹ ، ۲۱:۵۷

مریض پروتزم تخصصی شد

اینقدر دارم بهش فکر میکنم که تا 20ام از کجا مریض پیدا کنم دارم دیوونه میشم

معطلی دانشکده خیلی هست نزدیک5ماه باید بیان و برن

اکثرا دو سه تا دندون از خودشون دارن و نمیخوان بکشن

اوناییم که میخوان تعویض کنن اکثرا ریج تحلیل رفته دارن

  • ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۱۸:۱۴

اینقدر درس بخونی معدل الف باشی

اونوقت یکی ازدواج کرده بتونه استریت شه:))))))))))))))))

  • ۲۱ آبان ۹۹ ، ۱۴:۴۴